به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 89، مهر ماه 1385 

 

 

 

آرژانتین و کشتار زندانيان سياسی در "جنگ کثیف"!

 

محسن نوربخش

 

 

چندی پیش در آرژانتین، هنگام محاکمه "میگل اتچه کولاتز" افسر سابق پلیس که متهم به جرم ٦ فقره آدم‌ربائی، شکنجه و قتل شده بود، یک کارگر سابق ساختمانی هفتاد و هفت ساله به نام "حُرحه جولیو لوپز" بعنوان شاهد در دادگاه حاضر شد تا گوشه‌ای از جنایات آن افسر پلیس که او را شکنجه داده بود، را بازگو کند.

 

بدنبال ناپدید شدن اسرارآمیز "حُرحه جولیو لوپز" بعد از حضور در دادگاه، مردم شهر بوئنوس آیرس- پایتخت آرژانتین- در تظاهرات صد هزار نفره‌ای که در روز جمعه ٦ اکتبر سال ٢٠٠٦ انجام دادند، خواهان بررسی موقعیت و نجات جان این مرد کهن سال شدند. هرچند که اکثریت قریب به اتفاق مردم حاضر در این تظاهرات معتقد بودند که "حُرحه" توسط بازمانده‌گان نیروهای شبه نظامی مخوف "اتحادیه ضدکمونیستی آرژانتین" ربوده شده و بعد از تحمل شکنجه بسیار، کشته شده است تا مرگ او باعث درس و عبرتی برای بقیه شهود علیه محاکمه جنایتکاران "جنگ کثیف" باشد!

 

"جنگ کثیف" که در سال‌های ١٩٧٦ تا ١٩٨٣ تحت فرماندهی سرگرد "حُرحه رافائل ویدلا" و بعد از پیروزی کودتای نظامی او علیه دولت "ایزابل پرون" همسر سوم "حُوان دومینگو پرون" رئیس‌جمهور اسبق آرژانتین صورت گرفت، در واقع کشتار بیرحمانه چندین هزار تن از کمونیست‌های آرژانتین، رهبران کارگری و همه مخالفین رژیم نظامی خونریز او زیر لوای مبارزه با "تروریسم" بود! چرا که در اوائل دهه ۱٩۷٠ گروه مسلح و وفادار به "حوان دومینگو پرون" به نام "مونتونروس" که از ملی‌مذهبی (کاتولیک)‌های پرونیستی با گرایش به چپ تشکیل شده بودند، بهمراه شاخه نظامی "حزب انقلابی کارگران" به نام "ارتش انقلابی خلق" که اعتقاد به تروتکیسم داشتند، علیه ارتش و نیروهای ارتجاعی وابسته به ارتش یعنی "اتحادیه ضدکمونیستی آرژانتین" مبارزه می‌کردند.

 

در مدت هفت سال حکومت نظامی، بیش از نه هزار نفر کشته و بیش از سی هزار نفر مفقودالاثر شدند. در آن سال‌ها، دولت نظامی "ویدلا" و بعدا جانشین او "روبرتو ویولا" با داشتن حمایت معنوی از سه کابینه مختلف واشنگتن، با نیت جلوگیری از نفوذ کمونیسم در آمریکای لاتین، با وحشیانه ترین شکنجه‌ها، اعدام‌ها و سر به نیست کردن هزاران هزار از رهبران کارگری، انقلابیون مارکسیست، دانشجویان و کارمندان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران آرژانتینی، چنان محیط رعب و وحشتی در جامعه به راه انداخته بودند که نهایتا به سکوت مردم در داخل کشور و به مهاجرت بعضی از مخالفین به کشورهای آمریکا و اروپائی منجر شد.

 

ابعاد دستگیری‌ها، بازجوئی‌ها و شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی توسط سربازان ارتش و پلیس آن قدر وسیع بود که به خاطر نبود جا زندانيانی را که در ٣٦٨ بازداشتگاه‌های مخفی و سری در سراسر آرژانتین محبوس بودند را هر از چندگاهی، به بهانه آزادی، با زدن آمپول به اصطلاح "واکسن ضدبیماری" بیهوش کرده و دسته دسته با هواپیماهای ارتشی سی – ١٣٠ هرکولیس که برای حمل و نقل وسایل سنگین ارتشی مورد استفاده قرار می‌گیرد، به وسط اقیانوس آتلانتیک برده، بعد از درآوردن تمامی لباس‌های آنها و گره زدن دست آنها از پشت سر، زندانیان سیاسی را در حالت اغماء به اعماق اقیانوس پرتاب می‌کردند تا در همان جا غرق شوند. این کار باعث می‌شد که هیچ‌گونه اثری از زندانی باقی نماند.  در نتیجه در میان مردم، اصطلاح "ناپدید شده‌گان" به آن دسته از اقوام و خویشاوندان آنها که حکومت از وجود آنها ادعای بی‌اطلاعی می‌کرد، داده شد. سال‌ها بعد، بسیاری از سربازان هم بجلو آمده و اعتراف کرده‌اند که بارها بسیاری از زندانیان سیاسی را با کامیون‌های ارتشی به خارج از شهر و به بیابان‌ها برده و آنها را دسته جمعی تیرباران کرده و در قبرهای دسته جمعی به خاک سپرده‌اند. تا به حال محل چندی از این قبرهای دسته جمعی در بیابان‌های آرژانتین نقشه برداری شده و در حفاری‌هائی که بعمل آمده تعداد زیادی استخوان و جمجمه‌های انسان از خاک بیرون آورده شده‌اند.

 

در سال ١٩٧٧ ، یعنی یک سال بعد از شروع کودتا و آغاز شکنجه و کشتارها، چندین تن از مادران زندانی‌ها که برای گرفتن خبر از موقعیت فرزندان دختر و پسر خود از هر اداره و مرجع دولتی رانده شده بودند، به طور اتفاقی به "میدان ماه مه" که در جلوی کاخ صورتی رنگ ریاست‌جمهوری قرار دارد، رفته و در آنجا اجتماع کردند. سربازان حکومت نظامی که هر تجمع دو، سه نفری را غیرقانونی تلقی می‌کردند به آن مادران پیشنهاد دادند که توقف نکنند بلکه دور میدان و دور برج "آزادی" وسط میدان دور زده و در حال حرکت باشند! این کار مادران سرآغاز آن چنان جنبش پرشوری شد که بعدها به نام جنبش "مادران میدان ماه مه" معروف گشت و به دیگر کشورهای همسایه و جهان سرایت کرد. ظرف سی سال گذشته، بعد از ظهر هر پنجشنبه، مادرانی که دختران، پسران، شوهران و برادران خود را از دست داده‌اند با پوشیدن "روسری سفید رنگ" که بر روی آن پیام و شعار نوشته شده، حاضر می‌شوند و دولت‌های مختلف آرژانتین را به زیر سئوال می‌کشند که بر سر عزیزانشان چه رفته است!

 

اگر چه ٣ نفر از برگزارکنندگان اصلی جنبش "مادران میدان ماه مه"، خود نیز به سرنوشت وحشتناک فرزندانشان مبتلا شده و "ناپدید" شدند ولی این امر باعث ترس و وحشت در بقیه مادرانی که عزیزانشان، پاره‌های جگرشان را از دست داده بودند نشد و آنان شجاعانه همچنان بر سر موضع حق‌طلبانه خود که همان خواست اعلام علنی وجود قربانیان بیشمار "جنگ کثیف" و قبول مسئولیت آن از طرف دولت آرژانتین بود، باقی ماندند. این مادران تا به حال چندین بار پیشنهاد گرفتن "تاوان مالی"ای که دولت‌های مختلف به آنها کرده بودند را رد کرده‌اند. آنها همواره خواستار این بوده‌اند که دولت باید رسما اعتراف کند که بر سر "ناپدید شده‌گان" چه رفته است، تا آنها بتوانند قبول کنند که فرزندانشان دیگر زنده نیستند.

 

بچه‌های هیچ کدام از زنانی که در زمان دستگیری حامله بودند و در زندان و یا در بیمارستان‌های ارتشی زایمان کرده و بعدا کشته شده بودند، به خانواده‌های آنان پس داده نشد. با اعترافات دکترهای ارتش در سال‌های بعد، معلوم شد که بعضی از آن زایمان‌ها با پاره کردن شکم مادر (سزارین) صورت گرفته بود تا آن نوزادان توسط خانواده‌های امرای ارتش ربوده و نگهداری شوند. این خود باعث بوجود آمدن حرکت اعتراضی دیگری به نام "مادربزرگان میدان ماه مه" شد که خواهان قیمومیت نواده‌گان خود شوند. در واقع سال‌ها بعد، یکی از جرائم ژنرال "حُرحه رافائل ویدلا" این مجری "جنگ کثیف" و قاتل هزاران هزار آرژانتینی، "نوزاد ربائی" بود!

 

اکنون بیش از سی سال از آغاز "جنگ کثیف" می‌گذرد. تنها چهار سال بعد از پایان کشتارهای بی حد و حصر آن دوران یعنی در سال ١٩٨٧، رئیس‌جمهور غیرنظامی وقت "رائول آلفونزین" همه افسران و سربازانی را که تحت عنوان "اطاعت از دستور" جنایت کرده بودند، زیر پوشش "بخشش عمومی" قرار داد!  اکثر آنها کسانی بودند که در سال ١٩٨٢ بر سر تسخیر جزایر "فالکلند" از انگلستان شکست نظامی سختی خورده بودند! چندی بعد "کارلوس منم" رئیس‌جمهور وقت هم تحت لوای "میبخشیم، ولی فراموش نمیکنیم"! پیشنهاد داد که ساختمان "دانشکده صنعتی نیروی دریائی" که در آن بسیاری از زندانیان سیاسی زیر شکنجه کشته شده بودند، خراب شود و به جای آن یک "پارک ملی" ساخته شود. پیشنهاد تخریب آن ساختمان با اعتراضات خشمگینانه خانواده‌های قربانیان "جنگ کثیف" روبرو شد. آنها "کارلوس منم" را متهم کردند که با خراب کردن ساختمان "دانشکده صنعتی نیروی دریائی" مقر شکنجه زندانیان سیاسی، در واقع او می‌خواهد تاریخ شرم‌آور دولت آرژانتین را پاکسازی کند.

 

"کارلوس منم" هم در سال ١٩٨٩ همه ژنرال‌های رده بالای ارتش را که بخاطر نقض "حقوق بشر" در زندان بسر می‌بردند، آزاد نمود.  بسیاری از آنها هم در انتخابات محلی و یا سراسری آرژانتین کاندید شده و شرکت کردند. در انتخابات گذشته بعد از این که وجود حساب‌های بانکی مخفی سه نفر از چنين کاندیداهائی در بانک‌های سوئیس علنی شد رسوایی جديدی شکل گرفت و مسئله پول‌های کلانی که افسران ارتش در دوران مخوف "جنگ کثیف" از خانواده‌های زندانیان سیاسی دریافت کرده بودند تا یا زندانی را آزاد کرده و یا خبری از موقعیت او به خانواده اش بدهند، به تیتر روزنامه‌ها تبدیل شد. برملا شدن حساب‌های بانکی مخفی در سوئیس، یکبار دیگر جنایات دوران "جنگ کثیف"  را در سراسر جامعه زنده ساخت.

 

در واقع "جنگ کثیف" در آرژانتین که تقریبا همزمان با حضور "آگوستو پینوشه" و دیگر نظامیان جنایتکار در شیلی صورت گرفت، بخشی از برنامه‌ای بود به نام "عملیات لاشخور" که برای مقابله با نفوذ مارکسیسم و کمونیسم در آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، پاراگوئه و اوراگوئه بین سال‌های ١٩۵٠ تا ١٩٨٠ در آمریکای جنوبی و مرکزی در جریان بود. بعدها، کشورهای کلمبیا، پرو و ونزوئلا هم به بسط "عملیات لاشخور" کمک کردند. همه این کشورها با فرستادن تیم‌های آدمکش به فرانسه، پرتغال، اسپانیا، ایتالیا و آمریکا، آن دسته از مبارزینی که توانسته بودند از گزند سرنیزه حکومت‌های نظامی کشورهای خود مصون مانده و به کشور‌های نامبرده پناهنده شوند را به قتل می‌رساندند.

 

لازم به تذکر است که جنبش "مادران میدان ماه مه" در ژانویه سال ٢٠٠٦ به دو فراکسیون تقسیم شد. یک فراکسیون با اشاره به وجود "دموکراسی"! در جامعه کنونی آرژانتین، پایان مبارزات سنتی خود و آغاز فعالیت‌های "قانونی" و "پارلمانتاری" را اعلام نمود. فراکسیون دیگر اعلام داشته است که شکی ندارد که  فرزندان "ناپدید"شده‌شان شکنجه و سرانجام کشته شده‌اند، ولی هرگونه کمک مالی بعنوان تاوان غیبت فرزندانشان را رد می‌کنند. بسیاری از آنها مرگ فرزندان خود را قبول نکرده مگر اینکه دولت اعتراف به تقصیر نماید و نقش و رابطه خودش را با "جنگ کثیف" و ناپدید شدن‌های سیستماتیک تشریح کند.

 

بسیاری از این مادران که در پروسه مبارزه‌شان به آگاهی سیاسی‌طبقاتی درخور شایانی رسیده‌اند، خود را وارثین به حق ایده‌ها و آمال‌ها و مسئول پیشبرد وظائف خطیر فرزندانشان می‌دانند. این مادران با پیروی از برنامه‌های رادیکال آنان، پرچم‌های افتاده فرزندانشان را بر دوش کشیده و همچنان در ادامه راه آنها گام برمی‌دارند.

 

راه شان پیروز باد!

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com